محل تبلیغات شما

برگی از اقتصاد




سلام!

بعد از سال ها دوری، دوباره در اینجا دست به قلم شدم و امیدوارم باشمو باشید و بنویسم و بخوانید، نقدم کنید تا هردویمان پیشرفت کنیم.

بعد از صحبت های خوبی که هفته گذشته در صفحه دکتر کاشمری داشتیم احساسکردم شاید بد نباشد چند خطی در خصوص بازار سرمایه بنویسم. دلیل هم آن است که مدتی جویبر جامعه حاکم شده مبنی بر اینکه بورس ایران حباب دارد. اما آیا واقعا بورس حبابدارد؟

بگذارید اول از همه ببینیم تعریف حباب چیست. در ادبیات اقتصادی، حباب (Economic bubble)، به معنای خرید و فروش با دو فاکتور "حجم"و "نرخ" بسیار بالاتر از ارزش ذاتی کالا یا خدمت مد نظر در بازار رقابتیاست.

بررسی وضعیت بازار سرمایه ایران نشان از ورود حجم نقدینگی بالایی طییکی دو ماه اخیر داشته که عملا منجر به افزایش زیادی در حجم خرید و فروش شده است (یعنیفاکتور اول)

اما ارزش ذاتی یک سهم (فاکتور دوم) چه؟ چگونه می توان آن محاسبه کرد؟

برای این کا راه های متنوعی وجود دارند که یکی از آنها را در اینجابررسی می کنیم. از حاصل ضرب نسبت قیمت به درآمد سهم (P/E) و سود تقسیمی برای هرسهم (EPS)، ارزش روز سهم به دست می آید. حال برایآنکه بتوان ارزیابی کرد سهم مد نظر در جایگاه واقعی خود ارزش گذاری می شود لازماست نسبت قیمت به درآمد (P/E) آن محاسبه گردد. برایاین کار راه هایی وجود دارد که بهترین و موثرترین آن ارزیابی صورت های مالی آن سهمطی سنوات گذشته (5 سال اخبر) و به تبع آن صورت های مالی فصلی مربوط به سهم است.

با ارزیابی صورت های مالی بسیاری از سهام موجود در بورس و فرابورس سهدسته سهم دیده می شوند:

      الف) شرکت های بی بنیاد که قیمتی به مراتب بیشتر از ارزشی واقعی خود دارند(دارای حباب)

      .ب)شرکت هایی که قیمتی معادل ارزش واقعی سهم خود دارند (ارزش معادل)

         ج) و در نهایت شرکت هایی که قیمتی حتی کمتر از ارزش واقعی خود دارند کهتعدادشان هم بسیار زیاد است (مناسب برای سرمایه گذاری).

با توجه به این وضعیت و وجود این سه دسته سهم می توان گفت نه تنها بازارسرمایه کشور حبابی نیست که حتی فرصت های بسیار خوبی هم برای سرمایه گذاری در خوددارد.

انشالا در آینده از این منظر خیلی بیشتر صحبت می کنم.

 












با برگزاری دوزادهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در 29 اردیبهشت ماه 1396، با کسب بیشترین آرا، بعنوان رییس جمهور منتخب مردم برگزیده شد.
ضمن تبریک این پیروزی به ایشان، لازم است متذکر شویم این انتخاب بیش از هر چیز مهر تأییدی بود بر تدبیر حرکت اعتدالگرایانه در ایران. و در حقیقت به تبیین خواستگاه مردم ایران برگرفته از میانه روی و صلح جویی و در تضاد آشکار با تنش و تخاصم در عرصه بین الملل پرداخته است.
از سوی دیگر با توجه به وجود مشکلات عدیده در عرصه اقتصادی کشور که البته بخش گسترده ای از آن ناشی از سوء مدیریت 8 ساله دولت های نهم و دهم بودند، پاسخ منفی مردم به وعده هایی از جنس توزیع پول که پیامدی جز تورم و توزیع فقر را دربر ندارند، مبین درک بالای این مردم است. با این توصیف و اشراف کامل مدیران کشوری بر وضعیت نه چندان مناسب اقتصادی بخصوص جوانان، خوب است کابینه دوم اقداماتی درخور و در شأن این مردم انجام دهد و بوسه تقدیر را به بهترین وجه بر دستان اعتمادکنندگان به دولت یازدهم - و حالا دوازدهم - بنهد.
به امید خداوند و همت کابینه دولت دوازدهم - همچون دولت یازدهم و علیرغم بسیاری کاستی ها - انتظارات مردمی بخصوص در حوزه اقتصاد جامه عمل پوشانیده شود و فرصت های توسعه ساز در اختیار کشور قرار گیرد.


















در این پست قصد داریم داریم با توجه بهاهمیت بازار کار، به یکی از شاخه های اصلی آن یعنی دستمزد بپردازیم. سطح دستمزدها درحقیقت مثل سطح قیمت ها در بازارهای دیگر، به نوعی تصفیه کننده بازارند. مساله مهماین است که دو نوع دستمزد وجود دارد؛ یکی دستمزد اسمی و دیگری حقیقی. دستمزد اسمیهمان مقدار پول و دستمزدی است که به یک نیروی کار پرداخت می‌شود اما دستمزد حقیقیدر حقیقت بیان کننده قدرت خرید آن نیروی کار است و بنا به تعریف برابر نسبت دستمزداسمی به سطح عمومی قیمت‌ها ست. بنابراین ممکن است دستمزد حقیقی کاهش یابد درحالیکه دستمزد اسمی افزایش یافته و بالعکس دستمزد اسمی کاهش یابد در حالیکه بخاطرافزایش قدرت خرید دستمزد حقیقی بیشتر شده باشد.
در نمودار
زیر وضعیت سطح دستمزدها دردولت های گذشته نشان داده شده است. یک نکته حایز اهمیت آن است که علیرغم افزایشزیاد دستمزدهای اسمی در دولت های نهم و دهم، به دلیل تورم فزاینده و سطح عمومیبالای قیمت ها، قدرت خرید نیروی کار و در حقیقت دستمزد حقیقی وی روندی چندانباثبات را طی نکرده است. این در حالی است که طی این سال ها، با افزایش سطح دستمزداسمی، بنگاه داران علاوه بر مقابله با تورم افسارگسخته کالاهای واسطه، می بایست دستمزداسمی زیادی را هم به نیروی کار پرداخت می کرده است. نکته حایز اهمیت دیگر، افزایشقدرت خرید نیروی کار در چهار سال اخیر است. طی 4 سال اخیر، دستمزد اسمی بطور متوسط17% افزایش یافته (25% در سال 92، 17% در سال 93، 14% در سال 94 و 13% در سال 95)  اما بدلیل کنترل تورم شاهد افزایش نسبی قدرت خریدنیروی کار و در حقیقت دستمزد واقعی بوده ایم.
اگر وقت شد بیشتر در این خصوص صحبت می کنیم.

برای دیدن نمودار در اندازه واقعی، آن را در صفحه ای دیگر باز کنید.


استخراج: برگی از اقتصاد» از بانک مرکزی





حمدرضا پورابراهیمی، با تأکید بر اینکه مجلس، اولویت خود را مبنی بر تقویت بازار سرمایه قرار داده است اذعان داشت، هدف مجلس جلوگیری از فعالیت های سوداگرانه است و در عین حال درج مالیات بر عایدی سهام، زمینه ساز خروج پول از بازار سرمایه و ورود آن به دیگر بازارهای موازی سرمایه گذاری است و عملا فعالیت های سوداگرانه را در کشور باعث می شود.
با توجه به این موضوع و حمایت دولت از بازار سرمایه در ماه های اخیر، می توان انتظار تداوم روند صعودی بورس در کشور را انتظار داشت.

چند روزی است در خصوص رشد نقدینگی با تنی چند از دوستان صحبت هایی می کنیم که چه شده و چه خواهد شد. نکته جالب توجه در تمام این بحث ها اشاره به رشدهای عجیب و غریب نقدینگی در کشور طی چند ماه گذشته بود، بطوری که برخی از دوستان - با اطلاعات نه چندان درست و آن هم به دلیل ابهامات موجود در اقتصاد - حتی ادعای چند برابری شدن کل نقدینگی کشور را تا پایان سال می داشتند!اما گزارش منتشره اخیر بانک مرکزی، تا اندازه ای، وضعیت را روشن کرد. طبق گزارش منتشره، نقدینگی کشور طی سه ماه ابتدایی سال 99، معادل 7.3 درصد بوده که البته در قیاس با مدت مشابه سال گذشته (یعنی رقم 5.3 درصد) چیزی قریب به 2 واحد درصد افزایش داشته است. البته بانک مرکزی اعلام داشته این افزایش در راستای بسته های حمایتی دولت جهت مبارزه با تبعات منفی اقتصادی شیوع ویروس کووید-19 یا همان کرونا بوده است.
هر چه هست، وضعیت نقدینگی کشور چندان مطلوب به نظر نمی رسد. امید است طی ماه های آتی با تدبیر راه های منطقی و مبتنی بر علم اقتصاد، شرایط جهت کنترل و هدایت نقدینگی (که خود بحثی جدا را می طلبد) فراهم شود.


در دو روز کاری گذشته، شاهد عرضه های سنگینی در سهام مختلف بازار سرمایه حتی سهام پیشرو بودیم. صفوف خرید بسیاری از سهام معتبر بازار، ریخت و بسیاری از سهام دیگر نیز افت های محسوسی را شاهد بودند. در پایان وقت نیز عملا وضعیت بازار به رنگ قرمز درآمده بود.
روی همین موضوع برخی از ریزش بازار صحبت به میان آوردند که در اینجا به صحت یا عدم صحت آن می پردازیم.
یک مساله که باید همین ابتدا به آن بپردازیم آن است که طبیعتا شاخص کل نمی تواند هر روز رشدهای فزاینده داشته باشد. مهمترین دلیل آن بازدهی فرضی ای نسبت به سهام مختلف است. دستیابی به این سطوح از بازدهی، عملا فعالان را به کسب سود و بستن موقعیت های باز خود در معاملات ترغیب می کند.
از سوی دیگر تحلیل تکنیکی بازار، مقاومت یک میلیون و هشتصد هزار واحدی را خیلی پیش نشان داده بود و حتی زمانی که صحبت از مقاومت یک میلیون و پانصدهزار واحدی می شد، بسیاری از فعالان بازار معتقد بودند که رقم یک و نیم میلیون بیشتر جنبه روانی دارد تا اینکه مقاومت واقعی باشد و آن مقاومت واقعی مربوط به شاخص 1.8 میلیون است که تصویر آن در زیر قابل مشاهده است.
اما باید به این سوال پاسخ داد که ریزش بورس در پیش است یا این نزول یک اصلاح است؟

مهمترین مساله ای که باید در این موضوع به آن توجه کرد، تغییر ماهیت دید دولت نسبت به بورس است. کاهش سهمگین درآمدهای دولت از یک سو، کسری فزاینده بودجه از دیگر سو در کنار نقدینگی سرگردان مردم در جامعه و وجود یک بازار بکر سرمایه، طبیعتا دولت را علاقمند به کسب درآمد از آن کرده است. عرضه دارایکم یک نمونه بارز از این موضوع است. از سوی دیگر دولت هنوز سهام دارا دوم و دارا سوم را عرضه نکرده و از قضا حساب ویژه ای هم روی آن باز کرده است که موعد عرضه آن هنوز فرا نرسیده است. با این حساب، طبیعتا نباید انتظار ریزش بورس را در ماه های آتی در فکر داشت ، چرا که ریزش بورس معادل خروج نقدینگی از بازار و عملا عدم تحقق اهداف دولت در جمع آوری منابع درآمدی و پولی مورد نیاز خود است.

مقاومت یک میلیون و هشتصد هزار واحدی شاخص از منظر تحلیل تکنیکی فیبو بازگشتی
برای دیدن تصویر در مقیاس بزرگتر، آن را در صفحه ای دیگر باز نمایید.


:chart:

آخرین جستجو ها

Christopher's game همه چیز از همه جا koodakihaye man gravabsatil علیرضا رضاقلیخانی خودرو در ایران Ignacio's life Donald's site نوین دانلود كُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ .. = بهره وری